Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-08@04:13:53 GMT

نامه عباس سلیمی نمین به محسن امین‌زاده

تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۱۶۲۴۹۵

نامه عباس سلیمی نمین به محسن امین‌زاده

احیای هویت ملی در افغانستان تنها راه پایان دادن به سلطه بیگانه است. آمریکا بعد از فرار از افغانستان می‌کوشد درگیری‌ها در این کشور را تشدید کند و برای این امر برنامه‌های مختلفی تدارک دیده است.

به گزارش مشرق، عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در نامه ای به محسن امین زاده نوشت:

با سلام، این روزها بعد از فرار آمریکا از افغانستان، بحث چگونگی مواجهه با مناسبات داخلی این کشور یک ‌بار دیگر در فضای سیاسی ایران حاد شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

صیانت از مصالح ملی و همسایه فارسی زبان، همچنین وجود حیله‌ها و فریب‌ها توجه به تجربیات‌مان در سال ۱۳۷۷ را ضروری ساخته است. در آن سال برای اولین بار طالبان به عنوان یک اقلیت مؤثر پشتون بر کل افغانستان مسلط شد و موجی در کشورمان ایران، برای مداخله نظامی در کشور همسایه به راه افتاد.

آن چه مرا به نگارش این نامه واداشت بی‌توجهی دوستان اصلاح‌طلب به تجربیات گران‌سنگی است که در نیمه دوم دهه هفتاد کسب شد. همان‌گونه که به طور مستند در مناظره قلمی فی‌مابین بنده و شما در سال ۱۳۹۸ در روزنامه سازندگی مطرح شد در آن زمان(سال ۱۳۷۷) اصلاح‌طلبان حمله به افغانستان را در شورای امنیت ملی به تصویب رساندند که با مخالفت سریع و قاطع رهبری مواجه شد. علاوه بر این واقعیت مسلم تاریخی، در مناظره قلمی مورد اشاره که ۲۱ سال پس از اولین اقدام طالبان برای تسلط بر افغانستان صورت گرفت جناب‌عالی مرقوم داشتید: «مسلماً کشورهای رقیب ایران در منطقه، از جمله کشورهای تأمین‌کننده هزینه‌های صدام در جنگ با ایران با اشتیاق علاقه‌مند بودند که ایران با طالبان درگیر شود و یک جنگ فرسایشی بی‌سرانجام، ایران را کاملاً به خود مشغول کند و آماده بودند سخاوتمندانه هزینه‌های چنین جنگی را به طالبان و متحدانش پرداخت کنند. متأسفانه اصول‌گرایان تندرو مشتاق حمله ایران به افغانستان هیچ توجهی به این جنبه نداشتند.» (اولین پاسخ امین‌زاده به سلیمی نمین، روزنامه سازندگی، شماره ۴۲۱، ۲۵ تیر ۱۳۹۸)

با توجه به مستندات غیر قابل خدشه در مورد این واقعیت که در دوران حاکمیت اصلاح‌طلبان، در شورای امنیت ملی به ریاست آقای خاتمی حمله به طالبان را تصویب کردند، حداقل می‌توان گفت جناب‌عالی بعد از ۲۱ سال به میزان خطا بودن چنین رویکردی از سوی سران جریان خود واقف شده‌اید و مطالبه جنگ با طالبان را به رقیب سیاسی خود نسبت می‌دهید. اگر بر این موضع استوارید چرا جریان اصلاحات در دور اخیر مجدداً در قبال هوشمندی نظام جمهوری اسلامی به منظور درگیر نشدن با طالبان، جو روانی سنگینی به راه انداخته است و چنین موضع اصولی را زیر سؤال می‌برد!؟ مگر شما بعد از ۲۱ سال به این جمع‌بندی نرسیده‌اید که درگیری با طالبان، ایده‌آل کشورهای پیرو آمریکا در منطقه بوده است؟ اگر بر این باور استوارید از چه رو دوستان اصلاح‌طلب مجدداً با تحریک احساسات ملتمان نظام را برای دخالت نظامی در افغانستان تحت فشار قرار می‌دهند؟ آیا نگرانی از وضعیت شیعه و فارسی‌زبانان در افغانستان صرفاً با مداخله نظامی بر طرف می‌شود و اقدامات جمهوری اسلامی برای جلوگیری از هر نوع تعرض به آنان، حفظ قدرت و جایگاهشان در معادلات این کشور به حساب نمی‌آید؟

اجازه می‌دهید این پرسش را مطرح کنم که موضع شما در قبال اصول‌گرایانی که در عراق قاطعانه با داعش به عنوان پدیده‌ای به مراتب متحجرتر از طالبان حتی دوره‌ اول، به مقابله پرداختند چه بود؟ آیا کارنامه اصلاح‌طلبان در مورد عراق را با تبلیغات اخیر در تعارض نمی‌یابید؟ تلاش گسترده غرب و اسرائیل  برای مسلط کردن جریان داعش در عراق به عنوان یک پدیده وارداتی (جمع‌آوری شده از کشورهای مختلف) با تلاش مؤثر نیروهای اصول‌گرا خنثی شد. آیا می‌توانید حتی یک مورد از ایثارگری نیروهای اصلاح‌طلب در این زمینه ارائه دهید؟ اگر نمی‌توانید، از چه رو دلیل عدم دخالت نظامی در افغانستان را همگونی فکری القا می‌کنید تا فشار روانی بیشتری وارد آورید!؟ طالبان در افغانستان یک مسئله داخلی این کشور است، یک پدیده وارداتی نیست.

آمریکا در بیست سال جنگ نتوانست مقاومت در برابر اشغال را نابود سازد و در نهایت تن به مذاکره و نوعی تعامل با طالبان به عنوان یک جریان داد؛ دولت افغانستان را وادار به آزادی زندانیان آنان کرد، چندین میلیارد دلار تسلیحات پیشرفته برای آنان قبل از فرار بر جای گذاشت(که در این مورد نیز سخن، بسیار است و بیان آن فرصت دیگری را می‌طلبد)، با آنان توافق‌نامه‌ای که از محتوای آن اطلاع چندانی در دست نیست به امضا رساند و... ایران نیز هوشمندانه وارد دام آمریکای شکست‌خورده نشد و از طریقی غیر از مداخله نظامی از تضعیف جریان‌های اصیل در افغانستان ممانعت به عمل آورده است. چگونه اصلاح‌طلبانی که در جریان هجوم داعش به عراق نه تنها نگران شیعیان این کشور نبودند بلکه حتی در زمان نزدیک شدن این جریان وارداتی به مرزهای ایران دست از تضعیف سیاسی ایران برای حضور مستشاری در این کشور بر نداشتند امروز می‌توانند تمایل خود برای مداخله نظامی ایران در افغانستان را ناشی از دغدغه‌مندی برای شیعیان این کشور جلوه‌گر سازند؟

آقای امین‌زاده! در حالی که طالبان در این دور از طریق گفت‌وگو با سران قبایل و گروه‌ها راه خود را برای تسلط باز کرد اصلاح‌طلبان تصویری ارائه می‌دهند که گویا جای جای افغانستان علیه طالبان مقاومتی چشمگیر صورت می‌گیرد و ایران به این مقاومت‌ها بی‌توجه است. پنجشیر، نماد مقاومت‌ها جلوه‌گر شد؛ در حالی که ژنرال دوستم و عبدالله عبدالله، دو بازوی شهید همیشه جاوید افغانستان یعنی احمد شاه مسعود، نه تنها سلاح به دست نگرفتند بلکه مصالح کشور افغانستان را در تعامل اقوام با یکدیگر یافتند. جمهوری اسلامی ایران بدون دخالت نظامی در افغانستان اقدامات مؤثری در صیانت از جایگاه سایر اقوام کرده است. اگر قوم غلبه ‌یافته به توصیه‌های صریح ایران، یعنی تشکیل حکومت با مراجعه به آرای عمومی گوش نسپارد هرگز دوام نخواهد یافت.

احیای هویت ملی در افغانستان تنها راه پایان دادن به سلطه بیگانه است. آمریکا بعد از فرار از افغانستان می‌کوشد درگیری‌ها در این کشور را تشدید کند و برای این امر برنامه‌های مختلفی تدارک دیده است. با خویشتن‌داری و هوشمندی ایران تمام این تدابیر بی‌اثر خواهد بود؛ بنابراین از جناب‌عالی دعوت می‌کنم بحث‌های قلمی دو سال گذشته را یک‌ بار دیگر تجدید کنیم تا از یک سو از فضای احساسی که اصلاح‌طلبان به آن دامن می‌زنند دور شویم و از دیگر سو به تقویت فضای تحلیلی- چه در ایران و چه در افغانستان- در این زمینه کمک  کنیم. تهران به طور قطع وارد باتلاق طراحی‌شده نخواهد شد؛ برای هیچ جریان سیاسی نیز زیبنده نخواهد بود که سال‌ها بعد ناگزیر از وارونه‌نمایی مواضع خود در یک امر حیاتی شود.

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا تحولات افغانستان سید محمد خاتمی عباس سلیمی نمین محسن امین زاده مداخله نظامی اصلاح طلبان امین زاده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۱۶۲۴۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته

می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:

این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیب‌شناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئله‌ها، بحران‌ها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آن‌ها به ابزارهایی متوسل می‌شویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک می‌کنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز می‌توان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئله‌ها، بحران‌ها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبهه‌ها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟

کمی به عقب برمی‌گردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا به‌نام چپ [خط امام] و سپس اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راه‌حل تبدیل شود. به‌عنوان نمونه در زمانی‌که گروه‌های سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامی‌گری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحه‌زدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد. یا، در دوره‌ای که نظام اطلاعاتی کشور به‌شکل پراکنده اداره می‌شد و هر گروه به‌صلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و به‌عنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.

مضاف بر این‌ها می‌بایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائت‌های تئوکراتیک و جزم‌اندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر این‌ها می‌توان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحران‌هایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگ‌طلبی و تنش‌زایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات به‌رغم پرونده‌ مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بن‌بست‌شکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستی‌هایی بوده است، که فهرست‌کردن و نقد قاعده‌مند آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

‌اینک اما به‌نظر می‌رسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.

درباره نظام ادراکی اصلاح‌طلبان. طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یک‌سو و کاستی‌های بسیار در تئوریک و پراتیک سیاست‌ورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست می‌پندارد، ضمن آن‌که خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش می‌کند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمان‌زدایی کند.

در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاش‌هایی رهزن و تعمیم‌های انحرافی را مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژه‌های اصلاحی می‌شوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزه‌های ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز این‌ها قبح‌زدایی کند و به‌شکل قرارگاهی بر این حوزه‌ها متمرکز شود و آن‌ها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامه‌های سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری به‌نسبت روشن از این وضعیت به نمایش می‌گذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوشش‌ها و کوشش‌های تئوریک معتبر فاصله‌ای قابل توجه دارد. به این‌ها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبان‌های خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بی‌نیاز از ایستگاه‌های مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک‌ فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریت‌ستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه می‌بینیم عمده تلاش‌ جریان رقیب اصلاح‌طلبان بر فتح بوروکراسی و ویژه‌خواری، آن هم به مبتذل‌ترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمی‌توان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهم‌تر محافظه‌کاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیض‌های جنسی، قومی و… را در پی داشته است. مع‌الوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو به‌حساب نخواهد آمد.

با این اوصاف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل. برای توضیح این سرفصل نخست می‌بایست تفکیکی میان سیاست پایین‌دستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک به‌نظر می‌رسد کفه سیاست بالادستی به‌ سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورای‌های قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پایین‌دستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پایین‌دستی به‌حدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچ‌گونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دست‌کم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرف‌کننده، آمار گران‌فروشی و گران‌فروشان را گزارش می‌کردند!

این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاح‌طلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودی‌ها (inputs) با واقعیت همخوان‌اند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت‌ کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثال‌هایی را ذکر می‌کنم که به‌ نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان شده‌اند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان می‌داد. برای نمونه می‌توان به مجموعه بیانیه‌های تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آن‌که در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفت‌وگو و نقد در عرصه عمومی را به‌دنبال داشتند. حال آن‌که امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:

الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،

ب. مسئله خصوصی‌سازی،

پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،

ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آن‌ها و فقدان توان چانه‌زنی مؤثر این قشر،

ث. مسائل نظام درمان و تعرفه‌ها،

ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،

چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرک‌های عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…

کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راه‌حل صورت نمی‌پذیرد یا اگر هم تلاشی صورت می‌گیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمی‌کند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به این‌ها اضافه کنیم مواردی که به سیاست‌های کلی نظام راجع است و اساساً باب گفت‌وگو درباره‌شان بسته است؛ خواه به‌علت محافظه‌کاری، خواه به‌دلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه به‌سبب انذارها و محدودیت‌ها.

این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را به‌دنبال دارد. نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد. دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.

سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئله‌یابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگ‌اندازی‌ها در پروسه‌های اصلاحی، و برگشت‌پذیری آن‌ها به مؤلفه‌هایی چون «لحن»، «ادبیات تحریک‌آمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آن‌که می‌توان فهرستی از لحن‌های آرام، و ادبیات غیرتحریک‌آمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم‌» است. چنانکه اختلال در نظام مسئله‌یابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون می‌شود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علت‌العلل مسائل معرفی می‌شود. حال آن‌که اساساً منطق اصلاحات، نه خصم‌پرور است و نه حذف‌محور.‌

در بخش‌های بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.

دیگر خبرها

  • صدایی که از ایران شنیده می‌شود/آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟ / فاصله خاورمیانه تا توافق
  • مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
  • دیپلمات‌های طالبان در تهران میزبان تیم ملی فوتسال افغانستان
  • روزنامه جمهوری اسلامی: طالبان مشغول پاکسازی قومی و شیعه‌کشی است؛ ایران هم سکوت می‌کند
  • حمله گازانبری طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • ادامه چالش‌های مواد مخدر برای افغانستان
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای ۲۰ ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران